عنصر مهم ديگري که در اين جا ميتوان به آن اشاره نمود، زهو است، که در کلام علي(علیه السّلام)، به عنوان يکي از خصلتهاي مطلوب زنان معرفي شده است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند:
شهید مطهری ذیل این حدیث مینویسند: «نمیگوید زن خوب است متکبر باشد، مطلقاً حتی با زنان دیگر؛ نه؛ زن با زنان دیگر نباید متکبر باشد. با محارم خودش چه طور؟ با شوهرش، با پدرش، با بردارش، با عمویش، با داییاش؛ بدیهی است که اینها نیز نباید متکبر باشد. انسان هم که دو جور خُلق نمیتواند داشته باشد. آدم یا متکبر است یا متکبر نیست. این حدیث میگوید: زن در مقابل مرد نامحرم رفتارش متکبّرانه باشد. البته «زهو» که این جا آمده با کلمهی «تکبر» کمی فرق دارد؛ یعنی رفتارش بزرگمنشانه باشد، آن تواضعها و فروتنیهایی که مثلاً یک مرد در مقابل مرد دیگر، یک زن در مقابل زن دیگر، و یا یک زن در مقابل یک مرد محرم از خود نشان میدهد که قدم شما روی چشم؛ دل ما را روشن کردید، تشریف بیاورید و از این قبیل؛ برای زن شایسته نیست که در مقابل مرد نا محرم از خود نشان دهد این همه خودش را کوچک کند. زن در مقابل یک مرد نامحرم که قرار میگیرد باید خودش را بگیرد و لهذا ميفرمايد که اگر زن با يک مرد نامحرم اين طور رفتار کند، آن نامحرم هميشه ميان خودش و آن زن يک حريم و يک دور باش قائل ميشود. پس اين تکبر مربوط به رفتار شد نه مربوط به خُلق».7
زهو به این معنا که شهید مطهری؛ توضیح میدهند؛ یعنی همان رفتار بزرگمنشانه؛ میتواند به عنوان الگویی کلان در رفتار و گفتار زنان در مواجهه با نامحرمان، مطرح شود که مصادیق گوناگونی مییابد. زهو را ميتوان سرسلسله ي اخلاق عفتمحور دانست. همانطور که در بخشهای قبلی هم گفته شد اگر زن بخواهد غرض شارع را از داشتن پوشش خاص در مواجهه با نامحرم، به جا آورد باید مجموعهای از بایدها و نبایدها را در رفتار و گفتار و کردارش در نظر قرار دهد. زنی که با پوشش مناسب در جامعه حاضر میشود، عفتمندانه رفتار میکند، حیا میورزد، تبرج نمیکند، در مقابل نامحرم دیده فرو مینهد، با متانت قدم برمیدارد، رفتارش مبتنی بر بزرگمَنشی است؛ و همان طور که در ادامه میآید، صلابتمندانه با نامحرمان سخن میگوید؛ مسلماً میتواند حضوری فراجنسیتی و سالم در اجتماع داشته باشد. البته از نقش و سهم مردان در آفریدن جامعهای امن و سالم برای حضور اجتماعی زنان، نمیتوان چشمپوشی نمود.
1. حفظ ارزش و حریم خانواده
حفظ حریم عفت با همه ی مظاهر آن و از جمله پوشش کامل اسلامیِ زنان و مردان در جامعه، موجب میشود که مردان برای رسیدن به وصال زنان مطلوب خویش، راهی جز ازدواج نداشته باشند. به عبارت دیگر در هیچ مرحلهای، نیازهای جنسیشان در جامعه و از راه حرام تأمین نمیشود؛ حتی از طریق نگاه.
وقتی زنان پوشش مناسب را کنار میگذارند، به دلیل ظاهر شدن جذابیتهای جنسیشان، هم خودشان به ارسال پیامهای جنسی سوق داده میشوند (بهخصوص با الگوبرداری از مدلهای ارايه شده در شبکههای مجازی پورنو و...)، و هم مردان، آن ها را شریکان جنسی قابل دست رسي میبینند. بسیار واضح است که در چنین شرایطی نیازی به تقید به قیود دست وپاگیر ازدواج، برای ارضای میل تبّرج در زنان و ارضای غرایز جنسی در مردان نیست.
هنگامی که زنان بسیار آسان و ارزان در اختیار مردان قرار دارند، مسلماً آنان زحمت ازدواج و الزامات اخلاقی و حقوقی پس از آن را به خود نمیدهند و در ضمن خود را از تنوع موجود در حراج اجتماع محروم نمیسازند. شاید مردان و حتی زنان، تنها زمانی به فکر ازدواج بیافتند که نیاز درونی خویش را برای داشتن یک همراه و تکیهگاه درک نمایند و مسلماً این بسیار دیر است. بنابر این حجاب در مرحله نخست، ارزش ازدواج و تشکیل خانواده را بالا میبرد. در مرحله ی بعد حجاب و عفت ورزی حریم خانواده را حفظ نموده، از فروپاشی آن جلوگیری میکند.
برخلاف سخنان کسانی مثل «راسل» که میگوید: «اگر برهنگی مد روز باشد، مردها از برهنگی زنان تحریک نمیشوند»، علم روانشناسی امروز به این نتیجه رسیده که جنبه ی روحی و روانی غریزه ی جنسی سیریناپذیر نبوده، به خلاف جنبه ی جسمی آن هرگز اشباع نمیگردد. از همین روست که بازار آزاد زنان در مدلها و الوان مختلف، مردان را روزبه روز از همسران خود دور نموده، به سوی هرزگی و بیبندباری میکشاند.
وجود زنان برهنه و بدپوش در خیابان و معابر، بیماری «چشمچرانی» را در میان مردان دامن میزند. این بیماری روحی و روانی که مجالدادن به آن، چشم را از محدوده ی نگاه خارج کرده، دل را به دنبال صید میفرستد، طبق آمارهای ارائه شده توسط رسانههای آمریکا، سالانه، تنها در نیویورک چند هزار تصادف اتومبیل، تعداد زیادی طلاق و حتی قتل را به دنبال دارد.
واضح است که بیحجابی و بیقیدی در پوشش، به تغییر ذائقه ی جنسی مردان و در نتیجه فروپاشی خانواده منجر خواهد شد. پس از گسستگی بنیاد خانواده و رها شدن فرزندان طلاق در اجتماع، - بدون برخورداری از هر گونه تربیت و پشتوانه ی پرورش - مسلماً روزبه روز بر تعداد بزه کاران افزوده میگردد و این خود زمینهساز شکلگیری خانوادههای سست و بیبنیاد در آینده (توسط همین فرزندان طلاق) است و این دور فاسد همچنان ادامه مییابد.
فرزندان رها از خانواده با مشکلات فراوانی در جامعه مواجهند. بزه کاری خود یکی از عمده مشکلات آنان است چون مسائلی از قبیل اضطراب و ترس همیشگی از به دام افتادن را به دنبال دارد. نداشتن پشتوانه ی اقتصادی و بی کاری و فقر ناشی از آن، این افراد را به اضطراب ناشی از دغدغه ی نان و مکانِ زندگی کشانده، در بسیاری از موارد اقدام به خودکشی و یا جنون و دیوانگی را به دنبال میآورد. البته مسلم است که این افراد از مشکلات جسمی فراوان ناشی از سوء تغذیه و نداشتن بهداشت هم رنج خواهند برد.
در آمریکا، به دلیل فراوانی آمار طلاق، این روزها مسأله ی مهمی گریبانگیر جامعه شده و آن مسأله ی «پدرخواندگی» است. زنان پس از طلاق و با داشتن فرزند (و یا همراه با فرزند نامشروع خود)، با مرد دیگری ازدواج میکنند. این مرد یا همان پدرخوانده، فرزند همسر خود را مورد آزار جسمی یا روحی و یا حتی جنسی قرار میدهد و لذا این بچهها از خانه «فراری» میشوند به سوی جامعه ی بیرحم خارج از منزل سرازیر میگردند. نگه داری از این بچهها، سالانه هزینههای سنگین و گزافی را بر خزانه ی آمریکا تحمیل مینماید.
در پايان اين بحث، ذکر يک نکته اساسي، ضروري به نظر ميرسد، و آن هم ديالکتيک بين ميل زنان به تبرج و ابراز اين تمايل، با انجام مطلوب کارکردهاي عاطفي و جنسي خانواده است. از آنجا که از سويي، ميل به خودنمايي نسبت به جنس مخالف، به طور طبيعي در زنان وجود دارد؛ و از سوي ديگر، نظام تکوين و تشريع پيوندي تنگاتنگ با يکديگر دارند، خداوند به خوبي به اين نياز طبيعي توجه داشته و بر اساس سنت خود آن را سرکوب ننموده، بلکه در مجراي صحيح خود قرار داده است؛ و آن مجراي طبيعي خانواده است. اگر مردان، نياز طبيعي همسران خود به ديده شدن را به درستي پاسخ ندهند، اين نياز به جامعه سرريز ميگردد و متعاقبا اجتماع انساني را به فساد اخلاقي خواهد کشاند. از سوي ديگر، اگر زنان در جامعه با تبرج ظاهر شوند، نياز خود را در جامعه و در ارتباط با نامحرمان، و ديگر انگيزه و ميل لازم براي برقراري رابطه عاطفي و جنسي با کيفيت را با همسر خود ندارند و بدين ترتيب، کارکرد جنسي خانواده را با آسيب جدي مواجه ميسازند و حتي گاه آن را کاملا ويران ميسازند. نيز، مردان، با مواجهه با زنان بدحجاب و متبرج، دستکم بخشي از تمايل و انگيزه جنسي خود را نسبت به همسرشان از دست ميدهند و ديگر نميتوانند نيازهاي جنسي و عاطفي او، از جمله نياز به ديدهشدن را رفع نمايند.
بايد توجه داشت که ميل زنان به زينت، که خداوند در قرآن کريم به آن اشاره داشته8، به عنوان ابزاري براي خودنمايي و جلب توجه، وضعيتي مشابه آن چه در مورد تبرج گفتهشد، مييابد. تمايل زنان به زينت، در جهت انجام مطلوب تمکين، و در واقع براي حفظ زندگي خانوادگي، از طريق تصاحب توجه و تمايلات قلبي همسر، به آنان اعطا شده، و در واقع تمايلي ضروري است. اما همان طور که گفته شد اين نياز و تمايل، بايد در مجراي صحيح خود پاسخ داده شود. جالب است که ذکر اين نکات، علاوه بر فايدهاي که براي اين بحث دارد، روشن ميسازد که اسلام، آييني نظاممند است و همه امور را درنظر داشته، گزارههاي مختلف آن، در حوزههاي گوناگون، مکمل يک ديگرند. در واقع، اسلام، با توجه به يک نکته و غفلت از نکات ديگر، زمينه را براي تضييع حقوق انسان ها و نيز نقض اغراض خود فراهم نکردهاست؛ مثلا، اگر خداوند ميل به تبرج را به زنان اعطا نموده بود، ولي مجرايي براي رفع آن پيشبيني ننموده بود، آيا منع زنان از ابراز اين تمايل نزد نامحرمان عادلانه بود؟ آيا اساسا در بيشتر موارد، اين منع تشريعي نقض نمي گرديد؟ پس، خداوند با در نظر داشتن همه ی امور زمينهاي براي بروز اين اشکالات اساسي باقي نگذاشته است.
2. جلوگیری از فساد و روابط ناسالم جنسی
در قسمت قبل، تا حدودی به این مسأله اشاره شد اما به دلیل اهمیت موضوع، در فرازی جداگانه به بحث از آن میپردازیم. همانطور که اشاره شد، حجاب و عفت ورزی زنان موجب میشود که مردان تنها راه ارضای غرایز جنسی خود را «ازدواج» بدانند. مسلماً اگر همه ی مردان در سن ازدواج، به این امر مبادرت ورزند، روابط ناسالم جنسی و فساد به وجود نخواهد آمد. متأسفانه در جامعه ی جهانی امروز، بیبندوباری جنسی که از بدپوشی و بیحجابی آغاز میگردد، دامنه ی بسیار گستردهای یافته، اثرات مخرب و اسفناک آن در تمام عرصههای حیات بشر و ساحات وجود او ظاهر گردیدهاست. در ادامه به برخي از آنها اشاره ميگردد.
1. سست شدن بنيان جامعه ی انساني:
کشاندن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند. برعکس آن چه که مخالفین حجاب خردهگیری کرده و گفتهاند که «حجاب موجب فلجکردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بیحجابی و ترویج روابط آزاد جنسی، موجب فلجکردن نیروی اجتماع است. پوشاندن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آن چه موجب فلجکردن نیروی اجتماع است، آلوده کردن محیط کار به لذت جوئیهای شهوانی است.9 تبدیل شدن محیط کار به محفل لذتجوئیهای جنسی و شهوترانی، از آثار شوم حجاب در زمینه ی اقتصاد است. البته اساساً هرزگی و بیبندوباری افراد جامعه و نیروی انسانی مولّد، از آن جا که ناآرامیهای روانی و ناخوشیهای جسمی را به دنبال دارد، رشد فرهنگی و بالندگی علمی کشورها و جوامع را هم دچار کندی مینماید.
2. افزايش روابط نامشروع:
اين امر که با بي بندوباري در پوشش، رابطهاي مستقيم دارد، مجموعهاي از پيامدهاي مخرب را براي افراد انساني و اجتماع آنان به دنبال دارد. رشد روزافزون تعداد مواليد نامشروع و در پي آن افزايش کورتاژ، فراواني فرزندان بى پدر، مادران خردسال و عروسان جوانى كه هنگام عقد باردارند، نمونههايي از آن پيامدها هستند.
3. افزايش خشونت و تجاوز به عنف:
رواج هرزه انگارى بين المللى از طريق فيلمهاى سكسى و سوپر، فراوانى مظاهر بى عفتى در اجتماع و نصب تابلوهاى بزرگ از زنان برهنه در هر كوى و برزن ، مردان را حتى تا مرزهاى جنون جنسى میبرد و در بسيارى از موارد، آنان را به خشونت عليه همان زنانى كه آزادانه خود را در اختيارشان قرار داده بودند، میكشاند. وقتي فرد در معرض شديدترين تحريکات جنسي قرار ميگيرد، در حالي که شريک جنسي در اختيار ندارد، با عطش فراوان وارد اجتماع ميشود و با توسل به زور، ميل جنسي خود را فرو مينشاند.
4. تخريب شخصيت و هويت:
زنان نقش انكارناپذيرى در فرهنگ جوامع بشرى دارند. وقتى آنان در پى بى بندوبارى موجود در جهان ديگر ارزشى براى خود نمیبينند و البته در عرصه ی عمل نيز حريمى براى حفظ شخصيت آنان وجود ندارد، يا به سوى پوچ انگارى و بى هدفى در زندگى پيش میروند و يا هنگامی كه جز «Sex» بُعد ديگرى را در خود نمیيابند، بيش از پيش در دام سوء استفاده ی هرزگان دچار آمده، با دست خود به تخريب ارزشهاى وجودى شان میپردازند. از سوى ديگر فرزندانى كه در اين بين شكل میگيرند، به علت نداشتن خانواده ی مشخص، دچار سرخوردگى و عدم شناخت از خويش شده، به این ترتیب نسلى بى هويت ايجاد میگردد. يكى از ترفندهاى استعمارگران در دنياى امروز براى ايجاد نسلى بى هويت از مسلمانان، برقرارى روابط نامشروع از هر طريق، حتى با توسل به زور با زنان و يا مردان مسلمان است.
در حالى كه هم اكنون عدهاى از سكس پيشهها در برخي از كشورها به دنبال كار میگردند و با تشكيل فراكسيونهايى خواستار احقاق حقوق خود هستند؛ در جهانى كه پس از جنگ افزار و مواد مخدر، روسپى، سومين كالاى تجارى بين المللى محسوب میشود؛ در دنيايى كه فاحشهها كنگره دارند و ميزگردهاى علمى صنفى تشكيل میدهند؛ در عالمى كه رئيس جمهور سرزمينى (مانند تايلند) به علت درآمدزايى ارزى از زنان روسپى كشورش تشكر میكند؛ ديگر چگونه میتوان از كرامت و شخصيت زنان و ارزشهاي انساني در آنان داد سخن سر داد. وقتى كه چهره ی زن براى به فروش رفتن كالاهايى كه در كارخانههاى سرمايهداران تهيه مىشود، به صورت پوستر درمیآيد و از او در ساخت فيلمهاى تبليغاتى و تيزرهاى بازرگانى استفاده ی ابزارى میشود، انتظار هرگونه هتك حرمت نسبت به او و هر نوع سوء استفاده ی جنسى و جسمى از او میرود. در اين صورت ديگر جايگاه و ارزشى به عنوان يك «انسان» براى او باقى نخواهد ماند.
5. بروز بيماریها و آسيبهاي مختلف جسمي و روحي:
از جمله بيماريهاي جسمي مي توان به بيماريهاي مقاربتي مثل ايدز اشاره نمود. همچنين، روابط جنسى نامشروع كه بنا به يافتههاى علم طب، موجب ايجاد هيجانات و اضطرابات فكرى و روحى در فرد میگردد، بيماریهاى جسمى از قبيل التهاب و زخم معده را به دنبال دارد. يکي از آسيبهاي روحي ناشي از روابط بي قيدوبند جنسي، سيري ناپذيري و يا تمايل به انواع سکس انحرافي است. زنان و مردان در دنياى امروز خسته از روابط تكرارى جنسى با يك ديگر، به مدلهاى جديد « sex » روى آورده، در بهترين شرايط به اَشكال تنفرآميزى از روابط جنسى با يك ديگر كه گاه در مقوله ی «سكس فانتزى» قرار ميگيرد، اقدام مىنمايند. همچنين، در صورت عدم ارضاي حس تنوعطلبي در اين صورت، به انواع سکس انحرافي مثل رابطه با همجنس يا رابطه با حيوانات روي ميآورند. از سوى ديگر سرخوردگىهاى جنسى كه ناشى از وجود مقتضى و مانع در يك ظرف زمانى است، عدهاى را علاوه بر دچار آمدن به بيمارىهاى روحى، مبتلا به انحرافات جنسى خاصى از قبيل «خودارضايى» مىكند.
چنان که مشاهده كرديد در تمامى موارد فوق، يك اصل، مفروغ عنه تلقى شده بود و آن اين كه بى حجابى و بدحجابى، بى بندوبارى و فساد اخلاقى را به دنبال میآورد. علت اقتران و همراهىِ تبيين دو قضيه ی مذكور را میتوانيم در مشاهدات روزمره ی خود جست وجو نماييم. وقتى زنان گوهر حجاب و در پي آن عفاف را از كف دهند (چون حجاب مظهر عفاف است و زنى كه حجاب ندارد لااقل قسمت اعظم عفت خود را از دست داده است) و خود را چون كالايى ارزان در اختيار مردان قرار دهند و حتى در صورت پرهيز از ارتباطات نامشروع، هيجانات جنسى مردان را تحريك نمايند، مسلماً بى بندوبارى و روابط آزاد جنسى رواج يافته، ابتذال و خشونت جاى روابط گرم خانوادگى و رأفت و رحمت ميان زن و مرد را میگيرد.
3. تبدیل زن به موجودی ارزشمند و پویا
با برشمردن پيامدهاى عمده ی بى بندوبارى و عدم مراعات پوشش كامل، حكمت تشريع حكم «وجوب ستر» براى بانوان و رعايت حريم عفت عمومى از سوى همه ی اقشار جامعه روشن میگردد؛ لكن در اين جا برخى ديگر از ثمرات حجاب و فوايد پاي بندى به حدود اسلامى آن، در رابطه با شخصیت انسانی زن، ذكر میگردد:
الف. قرار گرفتن زن در جايگاه حقيقى خويش
شهيد مطهرى در كتاب «مسأله ی حجاب» يكى از نظريات مشهور در باب ريشه ی اخلاق جنسى زن (از قبيل حيا و عفت) را بررسى مینمايند: «حيا و عفت و ستر و پوشش تدبيرى است كه خود زن با يك نوع الهام براى گران بها كردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به كار برده است.»10 عدهاى از متفكرين غرب از جمله «ويل دورانت» حتى اعتقاد داشتند كه حيا امری غريزى نبوده بلکه به سبب آموزش مادران و در اثر تجربه ی تلخ دست ودل بازى آنان، به دختران منتقل شده است.
در تحليل دقيق از مسأله ی «حجاب» اين نكته به دست میآيد كه پوشش زن، همانند تيغ دو لب عمل مینمايد؛ يك سوى آن مهيج و محرك مرد است و زن را به موجودى قدرتمند بدل مینمايد كه با سلاح هميشه برّان جمال و لطافت، در مقابل شكوه و جلال مرد، فاتح دائمى ميدان عشق و طلب است. (در طول تاريخ همواره مردان در تمناى وصال معشوقههاى محجوب شان بودهاند)، لبه ی ديگر اين شمشير، مانع حرصورزى و آزمندى مردان در مواجهه با زنان ديگرى غير از همسران شان است.
وقتى دو روى اين سلاح، همسوى گردند آن گاه است كه:
1. بنيان خانوادهها مستحكم باقى میماند؛
2. گوهر «عشق» ارزش و جايگاه واقعى خود را پيدا میكند؛
3. همخوان و همراه با طبيعت و فطرت، زن مظهر ناز و مرد مظهر نياز باقى میماند؛
4. زن، در پرتو امن خانواده، دل گرم از وفادارى همسر، فرزندانى سالم را به اجتماع تقديم نموده، وظايف اجتماعى خود را به خوبى انجام میدهد؛
5. مرد، سرشار از عشق و دل بستگى و رضايتمند از زندگى، محيطى پر از نشاط را براى خانوادهاش میسازد.
مسلماً در چنين نظامى، زن امكان بروز استعدادهاى غيرجنسى خويش را میيابد و به عنوان يك «انسان» به نقش آفرينى در عرصههاى خانوادگى و اجتماعى میپردازد. آنگاه كه زن در سيمايى كه از خانواده ی اسلامى ترسيم نموديم (در فراز فوق) جايگاه حقيقى خويش را يافت و هويت او در جنسيتش خلاصه نشد، خود را در راه دست يابى به ارزشها آزاد میيابد و همگام با مرد در راه رسيدن به كمال انسانى گام برمیدارد.
روشن است که کسب فضائلي از قبيل علمآموزي و معرفتاندوزي، که در بسياري از موارد وابسته به حضور فرد در اجتماع است، تنها در محيطي پيراسته از تحريکات جنسي و آشفتگي ذهن به اين سبب، ممکن است. از آن جا که زنان نيز مانند مردان به طلب دانش توصيه شدهاند، لذا بايد براي حضور مؤثر و ثمربخش آنان در اجتماع برنامهريزي لازم از سوي شارع انجام گرفته باشد، تا بدون ضرر به آنها و نيز مردان، و اساسا جامعه ی اسلامي، غرض مهم معرفتاندوزي براي آنان محقق گردد. همان طور که گفته شد، برنامهريزي مذکور توسط شارع صورت پذيرفته است. در واقع، با رعايت عناصر مربوط به نظام عفت، زمينه براي حضور سالم و فراجنسيتي زن در اجتماع، و البته فعاليت اجتماعي سالم مرد، بدون خدشه به خانواده، فراهم گرديده است. با قاطعيت ميتوان گفت که يکي از مهم ترين کارکردهاي حجاب اسلامي، زمينهسازي براي حضور فراجنسيتي زن در اجتماع، و استفاده از ظرفيتها و توانمنديهاي او براي رساندن خود و جامعه اسلامي به کمال غايي است.
ممکن است در اين جا اين شبهه مطرح گردد که حتي در فرض پذيرش تمام اين فوايد براي پوشش زن، ضرورتي ندارد که به ضوابط اسلامي آن قائل گرديم. به عبارت ديگر، ميتوان تمام اين فوايد را در نوع ديگري از پوشش جست وجو نمود. در پاسخ، به دو نکته اشاره ميگردد:
1- از آن جا که شارع، همان مکون و بهوجودآورندهي انسانهاست، دقيقاً تمامي مواضع تحريک را در زنان ميشناخته و لذا دستور به ستر آن ها داده است. همچنين، سليقه ی جنسي مردان را ميشناخته، بنابراين تنها نوع خاصي از ابراز عفت را براي جلوگيري از تحريک جنسي مردان، به زنان توصيه نموده و تنها، آن را تأمين کنندهي غرض از پوشش و عفتورزي زنان دانسته است.
2- به دليل آن که دست رسي به مصالح واقعي احکام اسلامي، به جز در مواردي که خود شارع به آن ها اشاره نموده است، ممکن نيست، و از آن جا که بندگي و اطاعت از خداوند، بدون قيد و شرط و لازم الاجرا در همه ی موارد است، حتي در فرض ندانستن تمام نکات در باب فوايد حجاب و ارتباط اين فوائد با نحوهي خاص پوشش دستور داده شده، اجراي آن به همان شکل مورد نظر شارع، تأمينکنندهي مصالح انسانها و البته الزامي است.
ب. حفظ كرامت زن
خداوند حكيم گوهر «حيات» را به انسان ارزانى داشت و با اعطاى نعمات جسمى و روحى بیشمار، وى را مهياى پوييدن مسير دشوار زندگى نمود. او را بر سایر موجودات فضل و برتری داد 11 و بدين ترتيب شرف و كرامت را به روح او هديه كرد. انسان آگاه، مجهز به سلاح كرامت با تمسك به ريسمان كرم الهى و پيروى از احكامی كه او را گرامىتر میسازد12 در همان مسير سخت، حركت مینمايد. مسلماً احكام آيينى كه خود، كرامت آدمى را بزرگترين ارزش او میداند، مبتنى بر حفظ اين گوهر گران بهاست.
حجاب اسلامى اگر موجب حبس زن در محيط خانه و انزواى او میشد ـ چنان که عدهاى بر همين اساس بر آن خرده گرفتهاند ـ گامى در جهت نقض غرض مولى از تكريم انسان میبود. امّا اكنون كه زن به واسطه ی حجاب:
اولا: در بازار آزاد، آسان در اختيار هرزگان و هوس بازان قرار نمیگيرد؛
ثانياً: مورد آزار، سوء استفاده، خشونت جنسى و تعرض واقع نمیشود؛
ثالثاً: بدون ايجاد هيجانات كاذب و آزاردهنده در اجتماع به فعاليت سالم پرداخته، به رشد كافى دست میيابد؛
و حالا كه او در سايه سار امن خانواده ی اسلامى، محترمانه حفاظت و نگه دارى میشود؛ مورد ستايش و ابراز عشق هميشگى قرار میگيرد؛ صاحب فرزند میشود و از اين نعمت الهى بهرهمند میگردد؛ هزينههاى زندگى او بدون منت در اختيارش قرار میگيرد؛ و در حريم سرشار از امنيت خانواده به آرامش میرسد؛ تمام قواى خود را در راه كام يابى دنيوى و بهرهمندى از زندگى گرم و صميمانه از يك سو و پوييدن طريق كمال و تعالى از سويى ديگر صرف مینمايد.
وقتى زن در مواجهه با مردانى كه زن را فقط وسيلهاى براى ارضاى شهوات خود میدانند و يا تنوعطلب و سودجويند و يا براى فرار از بار مسؤوليت تن به ازدواج نداده، تنها به ارضاى شهوات خود كفايت مینمايند، چونان صدفى در گوهر، همواره مورد طلب و تمناست، تمتع و بهرهمندى از جمال و لطافتش جز از راه ابراز عشق به او و تقبل هزينههاى زندگى و تأمين معاش وى ممكن نيست.
امروزه غرب به اين نتيجه رسيده كه يکي از مهمترين پرچمها و شعائر اسلامى، «حجاب» است؛ از اين رو، در سراسر كشورهاى اروپايى شاهد موج روبه گسترش و برنامه ريزى شدهاى در مقابله با پوشش زنان مسلمان هستيم. آنها به اين نكته دست يافتهاند كه وقتى فردى حجاب و پوشش ظاهرى را با ميل و رغبت خويش اختيار میكند، قطعاً عقال و پاي بند ساير ارزشها و معتقدات دينى را نيز به نفس و جان خود میزند. آنگاه است كه نسلى آزاده پرورش میيابند كه به مبارزه با فساد و تباهى، ظلم و جور و استعمار و استثمار میپردازند و در اين صورت مسلماً راه براى كام جويیهاى آزادانه و بى حدومرز آنها بسته خواهد شد؛ و به منويات استعماريشان نخواهند رسيد.
خاتمه
زنان و مردان در جامعه ی اسلامى با :
1. حفظ تقوی و صیانت از گوهر کرامت؛
2. خويشتندارى و خودسازى حاصل از اجرای دستورات دينى؛
3. کنترل فكر و اندیشه از مظاهر گناه و بیعفتى؛
4. كنترل نگاه از پليدیها و عبور نكردن چشم از مرزهاى مجاز؛
5. حفظ حريم و حجاب در روابط اجتماعى و پرهيز از اختلاط غيرضرورى؛
6. احياى شعائر اسلامى و تن دادن به دستورات اجتماعى دين؛
7. پرهيز از شهوترانى و ارتكاب رفتارهاى مهيج جنسى در ملأ عام؛
8. اجتناب از روابط اجتماعى مبتنى بر جنسيت؛
محيطى را فراهم میآورند كه در آن:
الف) دسترسى به اجتماع و مواهب آن آسان و البته به دور از ابتذال باشد؛
ب) امنيت به معناى واقعى و با تمام ابعاد آن، حكم فرما باشد؛
ج) نگاه جنسى به زنان تبديل به نگاه عاشقانه (در مورد همسر) و همراه با احترام (در مورد سايرين) گردد؛
د) ارتباطات فكرى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و سياسى با روابط جنسى آلوده نشود؛
هـ) اقتصاد و صنعت به واسطه ی تمركز نيروى كار بر بهرهورى و بازدهى بالا، به بالندگى و رشد قابل توجهى دست يابد و... .
در نهايت بايد گفت، پس از آن كه ضرورت دست يابى به جامعه ی سالم كه مهمترين مقتضى رشد و بالندگى افراد انسانى در جامعه است، روشن گرديدهاست، نبايد به بهانه ی ايدهآلى بودن تشكيل جامعه ی حقيقتاً اسلامى، دست از تلاش براى نهادينه كردن ارزشها و روشها برداريم؛ بلكه میبايد به رجاء نصرت الهى ـ كه خود آن را وعده داده است ـ در راه تحقق بسترى امن براى پويايى و خلاقيت بشر و زمينهاى مساعد براى بروز انسانيت انسان، گام نهيم كه خداوند در قرآن كريم میفرمايد: «لو أنّ اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بَرَكت مِّن السماء والارض ولكن كذّبوا فَأَخَذْناهُمْ بما كانوا يكسبون»13
پی نوشت ها :
1. با آن که در رواياتي مانند اين حديث از پيامبر که: «الحياء خير کله» (ابن بابويه قمي، علي، معانی الاخبار، ص 409)، توصيه به حيا، غيرجنسيتي و ناظر به همه افراد (زنان و مردان) است، اما توصيه خاص به زنان در مورد حيا، بيشتر، و البته اين فزوني، طبيعي است (به دليل بيشتر بودن جذابيتهاي جنسي زنان).
2. خداوند متعال در سوره ی مبارکه احزاب آیه 32 میفرماید: يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا : اي همسران پيامبر، شما مانند هيچ يک از زنان ديگر نيستيد اگر تقوا داشته باشيد؛ پس با نرمش سخن مگوييد تا آن کسي که در دلش مرض است طمع نمايد؛ و گفتاري شايسته بگوييد.
3. خداوند متعال در آیه ی 31 سوره ی مبارکه ی نور به مسأله متانت در راه رفتن اشاره نسبتاً مستقیمی دارد و میفرماید: «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ». مسلماً نهی زنان از پا بر زمین کوبیدن، نهی آنان از هر چیزی است که نامحرم را جلب مینماید. به نظر میرسد، اینگونه رفتارها، مثل تهییج نا محرم به واسطهی ضرباهنگ قدمها، نوعی سیگنال و پیام جنسی را توسط زن به مردانِ کوچه و خیابان ارسال مینماید. امروزه گفته میشود، نوع خاص پوشش و رفتار برخی از زنان در کشور ما، فقط بدپوشی نیست بلکه صدور پیامهای پیاپی جنسی است و این بسیار خطرناکتر از صرف بیبندوباری در پوشش است.
4. وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى (احزاب، 33): مانند دوران جاهليت قديم خودنمايي نکنيد.
5. در آیات 30 و 31 سوره ی مبارکه ی نور آمده است: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ».
6. بهترين خصوصيات زنان، بدترين خصوصيات مردان است: تکبر، ترس و بخل: نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 226.
7. مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، ص 165- 166. البته شهید مطهری؛ این توضیحات را در مورد بخل و جبن هم ادامه میدهند ولی از آن جا که بحث ما فقط در مورد «زهو» بود به همین میزان بسنده مینماییم.
8. زخرف، آیه ی18.
9. مسأله ی حجاب، ص 92.
10. همان، ص 69.
11. اسراء، آیه ی70.
12. ان اكرمكم عندالله اتقاكم.
13. اگر اهالي سرزمينها همه ايمان آورده، پرهيزکار ميشدند، همانا درهاي برکات آسمان و زمين را بر روي آن ها ميگشوديم؛ اما تکذيب کردند پس ما هم آن ها را به سبب آن چه کردند کيفر داديم: اعراف، 96.
برگرفته از : ماهنامه پیام زن ، شماره 231 ، خرداد 1390
منبع :راه بهشت